تحلیل انتقادی سازوکار «اُردِربلاک» Order Blocks در بازار نقدی طلا (XAU USD)
بازنگری دادهمحور و شناختی از منظر اقتصاد مالی پیشرفته
پادکست تحلیل انتقادیِ سازوکار «اُردِربلاک» (تهیه شده با notebooklm)
تاریخ: ۶ مرداد ۱۴۰۴ مدت مطالعه: ۱۰ دقیقه نویسنده: مجید ناقدینیا
۱. مقدمه
در دنیای امروز پرایساکشن، اصطلاح «اُردِربلاک» (Order Block) به یکی از مفاهیم مهم در روش «پول هوشمند» (Smart Money Concepts) و آموزشهای مایکل هادلستون (Michael J. Huddleston – ICT) تبدیل شده است. در این روش گفته میشود اگر معاملهگر بتواند «آخرین کندل مخالف جهت حرکت قیمت» را قبل از شروع یک حرکت قوی شناسایی کند، میتواند محل ورود سفارشهای بزرگ و سازمانی را تشخیص دهد.معمولاً انتظار میرود که قیمت پس از این حرکت، برای مدتی به همان ناحیه برگردد و همین برگشت، فرصتی برای ورود با ریسک پایین فراهم میکند. این مقاله با نگاهی دقیق و تحلیلی، به بررسی پایههای نظری، شواهد تجربی و محدودیتهای دادهای این ایده در بازار جفتارز XAUUSD میپردازد.
۲. چارچوب مفهومی اُردِربلاک
در چارچوب SMC (پول هوشمند)، اُردربلاک بهعنوان «آخرین ناحیهای که سفارشهای کلان پیش از تغییر جهت قیمت در آن متمرکز شدهاند» تعریف میشود. شناسایی این ناحیه معمولاً به تحقق همزمان سه شرط نیاز دارد:
ایجاد شکاف ارزشی یا نابرابری قیمت (Fair Value Gap): ناحیهای از نمودار که قیمت با سرعت از آن عبور کرده، بدون آنکه فرصت بازگشت و پر کردن خلأ قیمتی فراهم شود؛ که نشانهای از ورود ناگهانی و سنگین سفارشهای خرید یا فروش در آن لحظه است.
وقوع شکست ساختاری (Break of Structure) یا تغییر شخصیت روند (Change of Character – CHoCH): زمانیکه ساختار بازار تغییر کند؛ BoS ادامه روند را با شکست سقف یا کف قبلی تأیید میکند و CHoCH با شکستن اولین سطح در خلاف جهت، نشانهای از آغاز یک روند جدید است.
باقیماندن ناحیه در وضعیت جبراننشده (Unmitigated) تا اولین بازگشت قیمت: ناحیهای که بهعنوان اُردربلاک شناسایی شده، هنوز با بازگشت قیمت مواجه نشده و سفارشهای موجود در آن همچنان فعال و دستنخورده باقی ماندهاند.
این الگو بر دو فرض ضمنی استوار است و از آنجا که هیچیک از این فرضها مبتنی بر دادههای قابل مشاهده نیستند، پایههای تحلیلی این ایده را میتوان تا حدی ناپایدار تلقی کرد.
هماهنگی کامل در رفتار نهادهای مالی
بازتاب دقیق این رفتار در الگوی کندلها
برای درک بهتر نحوه تأثیرگذاری نواحی حمایتی و مقاومتی در تحلیل اُردربلاک، شکل ۱ نشاندهنده مناطق سبز (Bullish Order Blocks) و قرمز (Bearish Order Blocks) در نمودار است. این نواحی محلهای ثبت سفارشات خرید و فروش توسط نهادهای بزرگ هستند که در آینده ممکن است موجب واکنشهای قیمتی صعودی یا نزولی شوند.
مناطق سبز: این نواحی بهعنوان نواحی حمایتی (Bullish Order Blocks) شناخته میشوند. در این مناطق، پیش از آغاز یک حرکت صعودی بزرگ، بانکها یا مؤسسات مالی سفارشهای خرید (Buy Orders) خود را ثبت کردهاند. بنابراین، ممکن است در آینده، هنگام بازگشت قیمت به این نواحی، واکنش صعودی دوبارهای مشاهده شود.
مناطق قرمز: این نواحی بهعنوان نواحی مقاومتی (Bearish Order Blocks) شناخته میشوند. در این مناطق، پیش از شروع یک ریزش بزرگ، بازیگران بزرگ بازار سفارشهای فروش (Sell Orders) خود را ثبت کردهاند. در نتیجه، هنگام بازگشت قیمت به این نواحی، فشار فروش معمولاً افزایش مییابد و میتواند باعث برگشت یا کاهش قیمت شود.
شکل ۱. Bullish & Bearish Order Blocks
۳. معماری بازار طلا و شفافیت اطلاعات معاملاتی
برای تحلیل سازوکار اُردربلاک در بازار طلا، شناخت لایههای مختلف بازار و میزان شفافیت اطلاعات سفارشات در هر یک ضروری است. جدول ۱ بهصورت خلاصه ساختار دو لایه اصلی بازار طلا را همراه با پیامدهای اطلاعاتی آنها برای کاوش نواحی نهادی نشان میدهد.
جدول ۱. مقایسه دسترسی اطلاعاتی در لایههای مختلف بازار طلا
لایه معاملاتی
سازوکار نهادی
پیامد برای کاوش اُردِربلاک
بازار نقدی طلا
OTC (Loco London)
تسویه روزانه بیش از ۲۰ میلیون اونس طلا
عدم وجود دفتر سفارش متمرکز
عدم نمایش سفارشها بهصورت لحظهای و شفاف
چون سفارشهای نهادی در لحظه قابل مشاهده نیستند، تشخیص دقیق نواحیای که این سفارشها متمرکز شدهاند (مثل اُردربلاکها) عملاً غیرممکن یا حداقل بسیار دشوار است.
بازار آتی طلا
COMEX Futures (GC)
گردش روزانه حدود ۲۷ میلیون اونس طلا
پیشتاز فرآیند Price Discovery و تعیین قیمت منصفانه و لحظهای
با وجود دسترسی به DOM (دفتر سفارش) و Time & Sales (زمان و حجم سفارشها)؛ هیچ ابزار رسمی برای شناسایی سفارشهای نهادهای بزرگ وجود ندارد و نمیتوان نواحی اُردربلاک را بهطور قطع به آنها نسبت داد.
در بازارهای مالی، بهویژه در بازار طلا، معاملات نهادی (مثل معاملات EFP و Block Trade) خارج از جریانهای رسمی بازار انجام میشوند،و این باعث میشود که امکان شناسایی کامل حجم و تراکم سفارشات نهادهای بزرگ (که برای شناسایی اُردربلاکها اهمیت دارند) وجود نداشته باشد.
۴. منطق تئوریک حامیان الگوی اُردِربلاک
حامیان این الگو بر این باورند که روند حرکت قیمت بر اساس سه مرحله خطی و متوالی پیش میرود:
مرور نقدینگی (Liquidity Sweep):در این مرحله، نهادهای بزرگ برای اجرای سفارشات حجیم، قیمت را در یک محدوده باریک حرکت میدهند تا نقدینگی لازم برای اجرای سفارشات را فراهم کنند.
ناقرینگی دفعی: پس از تکمیل سفارشات، یک جهش قیمتی ایجاد میشود که باعث تشکیل شکاف ارزشی (FVG) میشود، که نشاندهنده کمبود نقدینگی و محدودیت در عرضه یا تقاضا است.
ترمیم تعادلی: قیمت بعد از ایجاد شکاف، به آن ناحیه بازمیگردد تا FVG پر شود. به این بازگشت، اصطلاحاً «بوسه وداع» گفته میشود که نقطهای ایدهآل برای ورود به معامله محسوب میشود.
این توضیح هرچند با نظریه هزینه بازارگردانی (هزینههای انجام معاملات توسط بازارگردانها) و پارادایم کارآیی قیمت (توانایی بازار در تعیین قیمتهای منصفانه و بهینه) ارتباط دارد، اما به دلیل عدم دسترسی به دادههای معتبر در مورد سفارشات، نمیتوان آن را بهطور تجربی آزمایش کرد.
۵. چالشهای تئوریک و آماری در تحلیل اُردربلاک
عدم شفافیت اطلاعات: بازار OTC سیستم مشخصی برای نمایش سفارشات ندارد. بنابراین، هر بار که کندلها بهطور فرضی به رفتار نهادهای بزرگ نسبت داده میشوند، این فقط یک تفسیر است و نمیتوان آن را بهطور قطعی ثابت کرد.
ذهنیتهای مختلف در ترسیم: ابعاد نواحی اُردربلاک (مثل پهنا، ارتفاع و شرط «وضعیت جبراننشده») در میان آموزشدهندگان مختلف تفاوت دارد. به همین دلیل، تکرارپذیری علمی این الگو دچار اختلال میشود و نمیتوان بهطور دقیق آن را بهعنوان یک قانون ثابت پذیرفت.
کاهش احتمال موفقیت: مطالعات مستقل نشان میدهد که بدون همپوشانی سیگنالهای BOS، FVG و Kill Zone، نسبت موفقیت در معاملات به حدی پایین میآید که در واقع احتمال برد به سطح تصادفی سقوط میکند.
پویایی ترازنامههای نهادی: بانکهای سرمایهگذاری بهدلیل الزامات ریسک، ممکن است سطوح قیمت قبلی را رها کنند. به همین دلیل، نواحی بلاک اُردربلاک، که در ابتدا معتبر بهنظر میرسند، ممکن است در عمل فاقد پایداری باشند و نمیتوان به آنها اعتماد کامل کرد.
تأثیر محرکهای کلان اقتصادی:عواملی مانند شاخص دلار، بازدهی واقعی اوراق و ریسک ژئوپولیتیک تأثیر زیادی بر تغییرات قیمت XAU/USD دارند. در این شرایط، یک کندل منفرد نمیتواند بهتنهایی تأثیرات این متغیرهای کلان را تبیین کند و نمیتواند بهطور دقیق جهت قیمت را پیشبینی کند.
۶. چالشهای شفافیت دادهها در COMEX و محدودیتهای شناسایی اُردِربلاک
با وجود ابزارهایی مانند DOM و Time&Sales که در نماد GC (قرارداد آتی طلا) امکان مشاهده سفارشات سطحی بازار را بهصورت آنی فراهم میکنند و قانون ۵۲۶ که باعث میشود معاملات بلوکی (معاملات بزرگ که معمولاً خارج از دفتر سفارش انجام میشود)تنها پس از ۵ دقیقه افشا شوند، هنوز چند نکته مبهم وجود دارد:
سفارشات Iceberg و الگوریتمهای Cancel-Replace: اینها عمق واقعی بازار را پنهان میکنند و تنها بخشی از سفارشات قابل مشاهده است.
EFPها (مبادله قرارداد آتی با دارایی فیزیکی): این معاملات خارج از دفتر سفارش ثبت میشوند و تنها پس از انجام معامله قابل مشاهده هستند.
عدم وجود فیلد رسمی به نام اُردِربلاک در سیستم CME (بورس شیکاگو): در CME هیچ فیلد یا گزینهای بهطور رسمی برای ثبت یا نمایش سفارشات خاص اُردِربلاک وجود ندارد و باعث میشود که شناسایی دقیق نواحیای که این نوع سفارشات ممکن است وجود داشته باشند، دشوار باشد.
تغییر سریع رهبری تعیین قیمت: در زمانهای بحرانی یا با تغییرات بزرگ اقتصادی، رهبری تعیین قیمت میتواند به سرعت بین بازارهای لندن و نیویورک تغییر کند، که این تغییرات باعث از دست رفتن دقت تحلیلها و پیشبینیها میشود.
در نهایت، شفافیت دادهها در COMEX برای پیگیری سفارشات مهم است، اما برای شناسایی دقیق نواحی اُردِربلاک کافی نیست.
۷. پروتکل محتاطانه برای اجرای تحلیل و معامله در بازار
برای اجرای صحیح و محتاطانه در معاملات، رعایت یک پروتکل پیشنهادی میتواند به کاهش ریسک و افزایش دقت کمک کند. جدول ۲ مراحل مختلف این پروتکل را از فیلتر اخبار کلان تا اعتبارسنجی مدل، بهطور سیستماتیک برای رسیدن به تصمیمات بهینه در معاملات نشان میدهد.
جدول ۲. مراحل اجرایی پروتکل محتاطانه در معاملات
مرحله
دستور کار
هدف اجرایی
۱
فیلتر اخبار کلان (CPI، NFP، FOMC)
حذف نویز و اختلالات ناشی از اخبار اقتصادی بزرگ
این مرحله برای پرهیز از تأثیر اخبار اقتصادی بزرگ (مانند شاخص قیمت مصرفکننده - CPI، گزارش اشتغال غیرکشاورزی - NFP، و تصمیمات کمیته بازار آزاد فدرال - FOMC) طراحی شده است. اخبار کلان میتواند باعث ایجاد نوسانات غیرمنتظره شود که ممکن است روند بازار را به سمت تصمیمات اشتباه هدایت کند.
۲
تعیین بلاک در H4/D1
همراستایی با روند میانمدت
جلوگیری از معامله در جهت مخالف روند اصلی بازار
در این مرحله، باید نواحی بلاک (Order Block) در نمودارهای زمانی H4 و D1 شناسایی شود و از همراستایی آن با روند میانمدت اطمینان حاصل گردد. این کار کمک میکند تا معاملات برخلاف روند اصلی بازار انجام نشود.
۳
تأیید در M5‑M15
استفاده از CHoCH و حجـم غیرنرمال
کاهش احتمال شکست سطح
در این مرحله، باید تحلیل دقیقتری در نمودارهای زمانی کوتاهمدت M5 و M15 انجام شود و از سیگنالهای تغییر روند (CHoCH) و حجم غیرنرمال برای تأیید صحت ورود به معامله استفاده گردد. این اقدام باعث کاهش احتمال شکست در سطوح کلیدی میشود.
۴
استاپ پشت بلاک
تارگت ≥ ۲ × ریسک (هدف قیمتی حداقل دو برابر ریسک)
تضمین بازدهی مثبت در معاملات
در این مرحله، باید حد ضرر در پشت ناحیه بلاک قرار گیرد و هدف قیمتی حداقل دو برابر ریسک تعیین شود. این اقدام برای تضمین بازدهی مثبت در معاملات انجام میشود، بهطوریکه نسبت برد به باخت بهطور مناسب باقی بماند.
۵
بکتست گسترده
فوروارد تست
اعتبارسنجی بدون سوگیری مدل
پس از انجام تمام مراحل، لازم است که بکتست جامعی انجام شود تا عملکرد مدل در تاریخچه دادهها ارزیابی گردد. سپس، با استفاده از فوروارد تست، باید عملکرد مدل در شرایط واقعی بازار سنجیده شود تا از اعتبار و قابلیت اطمینان آن اطمینان حاصل شود.
۸. نتایج راهبردی تحلیل اُردربلاک در بازار طلا
ارجاعهای معمول به اُردِربلاک بهعنوان «اثرات سفارشات مؤسسات مالی بزرگ» در بازار نقدی طلا بیشتر بر پایه تفسیرهای شخصی از الگوهای قیمتی است تا دادههای واقعی و قابلتأیید. تا زمانی که سیستمی برای نمایش شفاف سفارشات وجود نداشته باشد، نمیتوان ارتباط بین کندل مرجع و تراکم سفارشات نهادی را بهطور قطعی اثبات کرد (نمیتوان با قطعیت گفت که حرکت قیمت تحت تأثیر سفارشات مؤسسات مالی قرار گرفته است).
در نگاه خوشبینانه، اُردِربلاک تنها بهعنوان یک شاخص احتمالی از نواحی مورد توجه بازار در نظر گرفته میشود. اما، در نگاه بدبینانه، اُردِربلاک میتواند به سراب تبدیل شود و معاملهگران را در اعتماد کاذب گرفتار کند. بنابراین؛ اُردِربلاک باید بهعنوان یک ابزار تأییدی همراه با فیلترهای حجمی، زمانی و بنیادی در نظر گرفته شود. در غیر این صورت، تحلیل بیشتر از اینکه علمی و دقیق باشد، به حدس و گمان شبیه خواهد بود.