خلاصهٔ اجرایی: پرایساکشن یک ایدهٔ واحد با مخترع مشخص نیست؛ «خواندن رفتار قیمت» است که از بازارهای برنج سدهٔ هجدهم ژاپن آغاز شد، با نظریهٔ داو و وایکاف صورتبندی شد، در قرن بیستم با الگوها و کندلاستیک به غرب استاندارد شد و در دهههای اخیر با مفاهیم نقدینگی و میکروساختار (ICT/SMC) بازتعریف شد.
۱) تعریف عملی کوتاه
پرایساکشن = تصمیمگیری بر اساس ساختار قیمت (سقف/کف، روند، شکست/بازگشت) و کانتکست سفارشها (عرضه/تقاضا، نقدینگی) بدون اتکا به اندیکاتورهای تأخیری. خروجی، قوانین مشخص برای ورود/حدضرر/اهداف است.
۲) خط زمانی فشرده
- سدهٔ ۱۸ (ژاپن) — مونهیسا هوما و «قواعد ساکاتا»: ریشهٔ کندلاستیک و روانشناسی جمعی در بازار برنج اوساکا. ایدهٔ اصلی: احساسات و تعادل عرضه/تقاضا در بدنه و سایهٔ کندلها بازتاب مییابد.
- ۱۸۸۰–۱۹۰۲ — چارلز داو: نظریهٔ داو (روندها، تأیید، نقش حجم، اصل «بازار همهچیز را قیمتگذاری میکند»). شکلدهی زبان مشترک ترند/سوئینگ.
- ۱۹۰۰–۱۹۳۰ها — Tape Reading و ریچارد د. وایکاف: فازهای انباشت/توزیع، «مرد مرکب»، سه قانون (عرضه/تقاضا، علت/معلول، تلاش/نتیجه) و روش پنجگام انتخاب سهم. تمرکز بر رفتار اپراتورها و چرخهٔ بازار.
- ۱۹۴۸ — Edwards & Magee: کتاب تحلیل تکنیکال روندهای سهام؛ کدنویسی الگوهای قیمتی کلاسیک و اعتباردهی به شکست/بازگشتها.
- ۱۹۹۱–۱۹۹۳ — Steve Nison کندلاستیک را نظاممند به غرب معرفی کرد؛ Tom Williams، VSA: پیوند پهنای کندل/سایه با حجم برای تشخیص جذب عرضه/تقاضا.
- دههٔ ۲۰۰۰ — جهش خُردهمعاملهگری FX و «نِیکد چارت»:
- دههٔ ۲۰۱۰ تا امروز — ICT/SMC: واژگان نوین نقدینگی (BOS/CHoCH، Order Block، FVG/Imbalance، Sweep) و همگرایی با مبانی میکروساختار بازار (استاپران، لیکوییدیتیپولها، رفتار الگوریتمها). تمرکز بر «کجا نقدینگی انباشته است و قیمت چگونه آن را مصرف میکند».
۳) چرا این تکامل رخ داد؟
- داده و زیرساخت: از تِیپریدینگ حضوری تا پلتفرمهای برخط و دیتای دقیق؛ امکان قوانین اجرایی ریزتر.
- میکروساختار نوین: گسترش الگوریتمها/HFT ⇒ اهمیت مسیرهای نقدینگی و فیکاوتها.
- نیاز به قوانین شفاف: گذار از «توصیفی» به «قابلاجرا»؛ بکتست/فورواردتست، اندازهگیری Expectancy.
۴) اجزای ثابت در همهٔ ادوار
- ساختار قیمتی: HH/HL و LH/LL، سوئینگهای معتبر، شکست ساختار.
- فازشناسی: تجمیع/رِنج ⇄ روند ⇄ توزیع.
- نواحی تصمیم: S/R افقی، زونهای سفارش (Demand/Supply یا Order Block).
- نقدینگی: استاپپولها بالای سقفها/زیر کفها و جذب آنها پیش از حرکت اصلی.
- مدیریت ریسک: حدضرر ساختاری، اهداف نقدینگی، جابهجایی SL (BE/Partial).
۵) تفاوت نگاهها (کلاسیک ↔ مدرن)
- نامگذاری: از «شکست روند/الگو» به «BOS/CHoCH».
- محل ورود: از خطوط S/R به زونهای S/D یا Order Block.
- کفایت حرکت: افزودن FVG/Imbalance بهعنوان علت بازگشتهای میانراهی.
- هدفگذاری: از تارگتهای ثابت به اهداف نقدینگی (High/Low، اِکوهای قیمتی، گپهای کارایی).
۶) نکات نقادانه و محدودیتها
- استاندارد واحد وجود ندارد؛ نسخهها تعاریف و فیلترهای متفاوت دارند.
- بایاس بقا و نمونهبرداری انتخابی در روایتها رایج است؛ بدون دادهٔ کافی، نتیجهگیری نکنید.
- در Spot FX، حجم تجمیعی قابلاتکا نیست؛ از پروکسیها (آتی/CFD/دامنهٔ نوسان) استفاده کنید.
- اجرا مهمتر از تئوری: R ثابت، SL ساختاری، مدیریت خروج؛ بهترین ایده بدون اجرای منضبط بیاثر است.