راهنمای جامع پرایس اکشن

برای مشاهده توضیحات کامل روی هر عنوان کلیک کنید

پرایس‌اکشن تحلیل «صرفِ تغییرات قیمت» است؛ یعنی خواندن ساختار بازار فقط با کندل‌ها، سقف/کف‌های نوسانی (Swing High/Low)، روند، رِنج و واکنش به سطوح. بدون اندیکاتورهای تأخیری. خروجی این خوانش: جهت محتمل حرکت، نواحی تصمیم، و محرک ورود/خروج.

تاریخچهٔ پرایس‌اکشن — از «هوما» تا «SMC»

خلاصهٔ اجرایی: پرایس‌اکشن یک ایدهٔ واحد با مخترع مشخص نیست؛ «خواندن رفتار قیمت» است که از بازارهای برنج سدهٔ هجدهم ژاپن آغاز شد، با نظریهٔ داو و وایکاف صورت‌بندی شد، در قرن بیستم با الگوها و کندل‌استیک به غرب استاندارد شد و در دهه‌های اخیر با مفاهیم نقدینگی و میکروساختار (ICT/SMC) بازتعریف شد.

۱) تعریف عملی کوتاه

پرایس‌اکشن = تصمیم‌گیری بر اساس ساختار قیمت (سقف/کف، روند، شکست/بازگشت) و کانتکست سفارش‌ها (عرضه/تقاضا، نقدینگی) بدون اتکا به اندیکاتورهای تأخیری. خروجی، قوانین مشخص برای ورود/حدضرر/اهداف است.

۲) خط زمانی فشرده

  • سدهٔ ۱۸ (ژاپن)مونهیسا هوما و «قواعد ساکاتا»: ریشهٔ کندل‌استیک و روان‌شناسی جمعی در بازار برنج اوساکا. ایدهٔ اصلی: احساسات و تعادل عرضه/تقاضا در بدنه و سایهٔ کندل‌ها بازتاب می‌یابد.
  • ۱۸۸۰–۱۹۰۲چارلز داو: نظریهٔ داو (روندها، تأیید، نقش حجم، اصل «بازار همه‌چیز را قیمت‌گذاری می‌کند»). شکل‌دهی زبان مشترک ترند/سوئینگ.
  • ۱۹۰۰–۱۹۳۰هاTape Reading و ریچارد د. وایکاف: فازهای انباشت/توزیع، «مرد مرکب»، سه قانون (عرضه/تقاضا، علت/معلول، تلاش/نتیجه) و روش پنج‌گام انتخاب سهم. تمرکز بر رفتار اپراتورها و چرخهٔ بازار.
  • ۱۹۴۸Edwards & Magee: کتاب تحلیل تکنیکال روندهای سهام؛ کدنویسی الگوهای قیمتی کلاسیک و اعتباردهی به شکست/بازگشت‌ها.
  • ۱۹۹۱–۱۹۹۳Steve Nison کندل‌استیک را نظام‌مند به غرب معرفی کرد؛ Tom Williams، VSA: پیوند پهنای کندل/سایه با حجم برای تشخیص جذب عرضه/تقاضا.
  • دههٔ ۲۰۰۰ — جهش خُرده‌معامله‌گری FX و «نِیکد چارت»:
    • Al Brooks: خوانش کندل‌به‌کندل، کانال‌ها، پولبک‌های پیاپی.
    • Nial Fuller: ستاپ‌های کندلی ساده (Pin/Engulf/Inside) روی S/R.
    • Sam Seiden: زون‌های عرضه/تقاضا به‌جای خطوط باریک S/R.
    • Bob Volman: اسکالپ ساختاری (M1/M5) با قواعد ورود مکانیکی.
    • Lance Beggs: چارچوب مولتی‌تایم‌فریم و نقش‌گذاری تایم‌ها.
  • دههٔ ۲۰۱۰ تا امروزICT/SMC: واژگان نوین نقدینگی (BOS/CHoCH، Order Block، FVG/Imbalance، Sweep) و همگرایی با مبانی میکروساختار بازار (استاپ‌ران، لیکوییدیتی‌پول‌ها، رفتار الگوریتم‌ها). تمرکز بر «کجا نقدینگی انباشته است و قیمت چگونه آن را مصرف می‌کند».

۳) چرا این تکامل رخ داد؟

  1. داده و زیرساخت: از تِیپ‌ریدینگ حضوری تا پلتفرم‌های برخط و دیتای دقیق؛ امکان قوانین اجرایی ریزتر.
  2. میکروساختار نوین: گسترش الگوریتم‌ها/HFT ⇒ اهمیت مسیرهای نقدینگی و فیک‌اوت‌ها.
  3. نیاز به قوانین شفاف: گذار از «توصیفی» به «قابل‌اجرا»؛ بک‌تست/فورواردتست، اندازه‌گیری Expectancy.

۴) اجزای ثابت در همهٔ ادوار

  • ساختار قیمتی: HH/HL و LH/LL، سوئینگ‌های معتبر، شکست ساختار.
  • فازشناسی: تجمیع/رِنج ⇄ روند ⇄ توزیع.
  • نواحی تصمیم: S/R افقی، زون‌های سفارش (Demand/Supply یا Order Block).
  • نقدینگی: استاپ‌پول‌ها بالای سقف‌ها/زیر کف‌ها و جذب آن‌ها پیش از حرکت اصلی.
  • مدیریت ریسک: حدضرر ساختاری، اهداف نقدینگی، جابه‌جایی SL (BE/Partial).

۵) تفاوت نگاه‌ها (کلاسیک ↔ مدرن)

  • نام‌گذاری: از «شکست روند/الگو» به «BOS/CHoCH».
  • محل ورود: از خطوط S/R به زون‌های S/D یا Order Block.
  • کفایت حرکت: افزودن FVG/Imbalance به‌عنوان علت بازگشت‌های میان‌راهی.
  • هدف‌گذاری: از تارگت‌های ثابت به اهداف نقدینگی (High/Low، اِکوهای قیمتی، گپ‌های کارایی).

۶) نکات نقادانه و محدودیت‌ها

  • استاندارد واحد وجود ندارد؛ نسخه‌ها تعاریف و فیلترهای متفاوت دارند.
  • بایاس بقا و نمونه‌برداری انتخابی در روایت‌ها رایج است؛ بدون دادهٔ کافی، نتیجه‌گیری نکنید.
  • در Spot FX، حجم تجمیعی قابل‌اتکا نیست؛ از پروکسی‌ها (آتی/CFD/دامنهٔ نوسان) استفاده کنید.
  • اجرا مهم‌تر از تئوری: R ثابت، SL ساختاری، مدیریت خروج؛ بهترین ایده بدون اجرای منضبط بی‌اثر است.

مفاهیم هستهٔ کلاسیک

ساختار بازار و روند

ساختار بازار مثل نقشه راه قیمت است. به ما نشان می‌دهد که قدرت دست خریداران است یا فروشندگان. ما این ساختار را با شناسایی نقاط سوئینگ (Swing Points)، یعنی سقف‌ها و کف‌های قیمتی، تحلیل می‌کنیم.

انواع روند (Trend)

  • روند صعودی (Uptrend) 📈: یک روند صعودی سالم با الگوی مشخصی از سقف‌های بالاتر (Higher Highs - HH) و کف‌های بالاتر (Higher Lows - HL) تعریف می‌شود. منطق پشت این روند این است که خریداران آنقدر قوی هستند که نه تنها قیمت را از سقف قبلی بالاتر می‌برند، بلکه در زمان اصلاح، در سطحی بالاتر حمایت ایجاد می‌کنند. بهترین استراتژی، خرید در اصلاح‌ها (پولبک) به سمت یک کف بالاتر (HL) است.
  • روند نزولی (Downtrend) 📉: یک روند نزولی با الگوی سقف‌های پایین‌تر (Lower Highs - LH) و کف‌های پایین‌تر (Lower Lows - LL) تعریف می‌شود. در اینجا قدرت فروشندگان بیشتر است و قیمت را مدام به سطوح پایین‌تر می‌کشانند. بهترین استراتژی، فروش در بازگشت‌ها به سمت یک سقف پایین‌تر (LH) است.
  • محدوده رنج (Range) ↔️: وقتی بازار نه سقف و کف بالاتر و نه پایین‌تر می‌سازد، در یک محدوده رنج قرار دارد. در این حالت، قدرت خریداران و فروشندگان تقریباً برابر است. این فاز معمولاً به عنوان فاز انباشت یا توزیع قبل از یک حرکت بزرگ شناخته می‌شود.

اهمیت شکست ساختار (BOS/CHoCH)

شکست ساختار زمانی اتفاق می‌افتد که الگوی روند فعلی نقض شود. در یک روند صعودی، شکستن یک کف بالاتر (HL) اولین نشانه جدی برای تغییر روند است (CHoCH). در روند نزولی، شکستن یک سقف پایین‌تر (LH) چنین هشداری را می‌دهد. این مفهوم به شما می‌گوید چه زمانی باید محتاط باشید و منتظر تغییر جهت بازار بمانید.

حمایت، مقاومت و سوئینگ‌ها

این مفاهیم ستون فقرات تحلیل تکنیکال هستند و نقاطی را مشخص می‌کنند که احتمال واکنش قیمت در آن‌ها بالاست.

نقاط سوئینگ (Swing Points)

نقاط سوئینگ همان سقف‌ها (Swing Highs) و کف‌های (Swing Lows) قابل مشاهده در نمودار هستند. این نقاط جایی هستند که مومنتوم قیمت تغییر جهت داده است. شناسایی صحیح این نقاط برای ترسیم سطوح حمایت و مقاومت و همچنین تشخیص ساختار بازار ضروری است.

انواع سطوح

  • حمایت (Support) 🛡️: یک سطح یا ناحیه‌ای از قیمت است که در آن فشار خرید به اندازه کافی قوی است تا جلوی ریزش بیشتر قیمت را بگیرد و آن را به سمت بالا برگرداند. این سطح مانند یک "کف" عمل می‌کند. هرچه قیمت دفعات بیشتری به یک سطح حمایت واکنش نشان دهد و آن را نشکند، آن سطح معتبرتر و قوی‌تر است.
  • مقاومت (Resistance) 🚧: نقطه مقابل حمایت است. یک سطح یا ناحیه‌ای از قیمت که در آن فشار فروش آنقدر زیاد است که جلوی رشد بیشتر قیمت را می‌گیرد و آن را به سمت پایین می‌فرستد. این سطح مانند یک "سقف" عمل می‌کند.
  • نقش‌های معکوس (Flip Zones): این یک مفهوم بسیار قدرتمند است. وقتی یک سطح مقاومت قوی شکسته می‌شود، اغلب به یک سطح حمایت جدید تبدیل می‌شود (Resistance becomes Support). برعکس، وقتی یک سطح حمایت قوی شکسته می‌شود، تمایل دارد به یک مقاومت جدید تبدیل شود (Support becomes Resistance). این پدیده اعتبار آن سطح قیمتی را تایید می‌کند.

عرضه و تقاضا

این مفهوم، تکامل یافته‌ی حمایت و مقاومت است. به جای خطوط قیمتی، ما به دنبال **نواحی** یا **زون‌هایی** هستیم که در آن‌ها یک عدم تعادل بزرگ بین خریداران و فروشندگان رخ داده است. این نواحی ردپای سفارشات بزرگ نهادی هستند.

انواع نواحی

  • ناحیه تقاضا (Demand Zone) 🟩: ناحیه‌ای است که در آن فشار خرید به شدت بر فشار فروش غلبه کرده و باعث یک حرکت صعودی قوی (Rally) شده است. این ناحیه معمولاً پس از یک دوره کوتاه رنج (Base) شکل می‌گیرد. منطق این است که سفارشات خرید بزرگ در این ناحیه باقی مانده‌اند و قیمت در صورت بازگشت به این زون، مجدداً با افزایش تقاضا روبرو خواهد شد. (الگو: Rally-Base-Rally یا Drop-Base-Rally)
  • ناحیه عرضه (Supply Zone) 🟥: ناحیه‌ای است که در آن فشار فروش به شدت بر فشار خرید غلبه کرده و باعث یک حرکت نزولی قوی (Drop) شده است. سفارشات فروش بزرگ در این ناحیه منتظر هستند و در صورت بازگشت قیمت، احتمالاً دوباره باعث ریزش آن خواهند شد. (الگو: Drop-Base-Drop یا Rally-Base-Drop)

چرا این نواحی مهم هستند؟

چون این نواحی نشان‌دهنده جایی هستند که بانک‌ها و موسسات بزرگ وارد معامله شده‌اند. از آنجایی که تمام سفارشات آن‌ها ممکن است در حرکت اول پر نشده باشد، قیمت اغلب به این نواحی بازمی‌گردد تا سفارشات باقی‌مانده را فعال کند، که این امر فرصت‌های معاملاتی با ریسک به ریوارد بالا را فراهم می‌کند.

کندل‌شناسی و الگوها

هر کندل داستانی از نبرد بین خریداران و فروشندگان در یک دوره زمانی مشخص را روایت می‌کند. درک اجزای آن برای خواندن رفتار بازار ضروری است.

آناتومی کندل

  • بدنه (Body): فاصله بین قیمت باز و بسته شدن را نشان می‌دهد. بدنه‌های بزرگ نشان‌دهنده مومنتوم و قدرت قوی هستند، در حالی که بدنه‌های کوچک نشان‌دهنده عدم تصمیم‌گیری یا تعادل هستند.
  • سایه‌ها (Wicks/Shadows): بالاترین و پایین‌ترین قیمت لمس شده در آن دوره را نشان می‌دهند. سایه‌های بلند نشان‌دهنده رد شدن قیمت (Rejection) از یک سطح هستند و بسیار مهم‌اند.

الگوهای کلیدی پرایس اکشن

  • پین بار (Pin Bar / Hammer / Shooting Star) 🔨: یک کندل با بدنه کوچک و سایه بلند (حداقل دو برابر بدنه) است که نشان‌دهنده رد شدن قوی قیمت از یک سطح کلیدی است. این الگو یک سیگنال بازگشتی قدرتمند محسوب می‌شود.
  • الگوی پوشا (Engulfing Pattern) engulfing: یک کندل بزرگ که بدنه کندل قبلی را به طور کامل در بر می‌گیرد (می‌پوشاند). الگوی پوشای صعودی نشان‌دهنده غلبه قوی خریداران و الگوی پوشای نزولی نشان‌دهنده غلبه فروشندگان است. این الگو یک تغییر ناگهانی و قوی در مومنتوم را نشان می‌دهد.
  • اینساید بار (Inside Bar) ⏸️: یک یا چند کندل که به طور کامل درون محدوده سقف و کف کندل مادر (Mother Bar) قبلی قرار می‌گیرند. این الگو نشان‌دهنده توقف موقت، کاهش نوسان و تجمیع انرژی قبل از یک حرکت انفجاری است. شکست محدوده کندل مادر می‌تواند جهت حرکت بعدی را مشخص کند.

مهم‌ترین نکته: کانتکست

این الگوها به تنهایی بی‌معنی هستند. قدرت واقعی آنها زمانی مشخص می‌شود که در کانتکست مناسب ظاهر شوند: یعنی در نواحی مهم حمایت/مقاومت، زون‌های عرضه/تقاضا، پس از یک حرکت نقدینگی (Sweep) یا در جهت روند اصلی تایم‌فریم بالاتر.

تحلیل چندتایم‌فریمی

معامله‌گران حرفه‌ای هرگز بازار را تنها در یک تایم‌فریم تحلیل نمی‌کنند. رویکرد صحیح، نگاه از بالا به پایین (Top-Down Analysis) است که به شما کمک می‌کند تصویر بزرگتر را ببینید و سپس برای ورود دقیق‌تر، روی جزئیات تمرکز کنید.

نقش هر تایم‌فریم

  • تایم‌فریم بالا (HTF - High Timeframe) 🗺️: (مثلاً روزانه، ۴ ساعته) برای تعیین جهت کلی بازار (Bias) و شناسایی نواحی کلیدی و بلندمدت عرضه و تقاضا یا حمایت و مقاومت استفاده می‌شود. این تایم‌فریم به شما می‌گوید که باد از کدام سمت می‌وزد.
  • تایم‌فریم میانی (MTF - Medium Timeframe) 🔍: (مثلاً ۱ ساعته، ۱۵ دقیقه) برای اصلاح و دقیق‌تر کردن نواحی مشخص شده در HTF و مشاهده ساختار بازار با جزئیات بیشتر استفاده می‌شود. در این تایم‌فریم می‌توان واکنش قیمت به نواحی HTF را زیر نظر گرفت.
  • تایم‌فریم پایین (LTF - Low Timeframe) 🎯: (مثلاً ۵ دقیقه، ۱ دقیقه) صرفاً برای پیدا کردن نقطه ورود دقیق (Entry Trigger) استفاده می‌شود. وقتی قیمت به یک ناحیه مهم HTF/MTF می‌رسد، در LTF به دنبال سیگنال‌های تاییدی مانند شکست ساختار (CHoCH)، الگوی کندلی یا جمع‌آوری نقدینگی می‌گردیم.

مزیت اصلی

هم‌راستا کردن این سه تایم‌فریم، احتمال موفقیت معامله را به شدت افزایش می‌دهد. وقتی شما در تایم پایین و در جهت روند تایم بالا وارد معامله می‌شوید، در واقع در حال موج‌سواری بر روی یک موج بزرگتر هستید که این امر به معاملات شما قدرت و اعتبار بیشتری می‌بخشد.

نواحی زمانی و سطوح کلیدی

علاوه بر سطوح قیمتی، زمان نیز یک بعد حیاتی در تحلیل بازار است. رفتار قیمت در زمان‌ها و سطوح خاصی از روز یا هفته متفاوت است.

نواحی زمانی (سشن‌های معاملاتی)

  • سشن آسیا (Tokyo): معمولاً با نوسانات کم و حرکت رنج همراه است. در این سشن، سقف و کف روزانه شکل می‌گیرد که اغلب در سشن‌های بعدی به عنوان اهداف نقدینگی عمل می‌کنند.
  • سشن لندن (London): شروع این سشن با افزایش شدید نقدینگی و نوسانات همراه است. بسیاری از حرکات اصلی روز در این سشن آغاز می‌شود و اغلب شاهد شکار نقدینگی (Stop Hunt) سقف یا کف سشن آسیا هستیم.
  • سشن نیویورک (New York): نقدینگی همچنان بالاست. همپوشانی لندن و نیویورک (London-New York Overlap) پرنوسان‌ترین زمان روز معاملاتی است و بهترین فرصت‌ها را ایجاد می‌کند.

سطوح کلیدی قیمت

  • قیمت باز شدن روز/هفته (Daily/Weekly Open): این سطح مانند یک آهنربا و نقطه تعادل عمل می‌کند. معامله شدن قیمت بالای این سطح، بایاس صعودی و پایین آن، بایاس نزولی برای آن دوره زمانی ایجاد می‌کند.
  • سقف و کف روز/هفته قبل (PDH/PDL/PWH/PWL): این سطوح نقاطی هستند که نقدینگی زیادی در بالا و پایین آن‌ها انباشته شده است. قیمت اغلب به این سطوح کشیده می‌شود تا سفارشات و حد ضررها را فعال کند.
  • اعداد رُند (Round Numbers): سطوح روانی مانند ۱.۲۰۰۰ یا ۲۰۰۰$ که بسیاری از سفارشات در اطراف آن‌ها قرار دارند و قیمت به آن‌ها واکنش نشان می‌دهد.

مفاهیم پیشرفته (SMC)

نقدینگی (Liquidity)

نقدینگی سوخت بازار است. بازارسازان (پول هوشمند) برای پر کردن سفارشات عظیم خود به نقدینگی نیاز دارند. این نقدینگی در قالب دستورات حد ضرر (Stop Loss) و ورودهای استاپ (Buy/Sell Stops) معامله‌گران خرد، در نقاط قابل پیش‌بینی بازار انباشته شده است.

انواع استخرهای نقدینگی (Liquidity Pools)

  • نقدینگی سمت خرید (Buy-Side Liquidity - BSL) 🎯: این نقدینگی در بالای سقف‌های قیمتی واضح (مثل سقف روز قبل، سقف هفته قبل یا سقف‌های مساوی) قرار دارد. این منطقه پر از حد ضرر فروشندگان (Short positions) و دستورات خرید استاپ (Buy Stops) معامله‌گران شکست (Breakout traders) است.
  • نقدینگی سمت فروش (Sell-Side Liquidity - SSL) 🎯: این نقدینگی در زیر کف‌های قیمتی واضح (مثل کف روز قبل، کف هفته قبل یا کف‌های مساوی) قرار دارد. این منطقه پر از حد ضرر خریداران (Long positions) و دستورات فروش استاپ (Sell Stops) است.

مهندسی نقدینگی (Liquidity Engineering)

بازارسازان اغلب قیمت را به سمت این استخرهای نقدینگی "هل" می‌دهند تا این سفارشات را فعال کنند. این حرکت که به آن شکار استاپ (Stop Hunt) یا جارو کردن نقدینگی (Liquidity Sweep) می‌گویند، به آنها اجازه می‌دهد تا حجم عظیمی از سفارشات خود را در جهت مخالف پر کنند. معمولاً پس از یک Sweep، یک حرکت سریع و قدرتمند در جهت مخالف رخ می‌دهد. درک اینکه نقدینگی بعدی کجاست، یکی از کلیدی‌ترین مهارت‌ها در تحلیل پرایس اکشن مدرن است.

BOS و CHoCH

این دو مفهوم برای درک و تایید ساختار بازار حیاتی هستند و به ما می‌گویند که روند ادامه دارد یا در شرف تغییر است.

شکست ساختار (Break of Structure - BOS)

  • تعریف: BOS سیگنال ادامه روند است. این اتفاق زمانی می‌افتد که قیمت با قدرت از یک سقف یا کف مهم در جهت روند فعلی عبور می‌کند و بالاتر/پایین‌تر از آن بسته می‌شود.
  • در روند صعودی 📈: وقتی قیمت یک سقف بالاتر (Higher High) جدید می‌سازد و بالای سقف قبلی بسته می‌شود، یک BOS رخ داده است. این به ما می‌گوید که خریداران همچنان قوی هستند.
  • در روند نزولی 📉: وقتی قیمت یک کف پایین‌تر (Lower Low) جدید می‌سازد و پایین‌تر از کف قبلی بسته می‌شود، یک BOS اتفاق افتاده است. این نشان می‌دهد که فروشندگان کنترل بازار را در دست دارند.

تغییر ماهیت (Change of Character - CHoCH)

  • تعریف: CHoCH اولین سیگنال احتمال تغییر روند است. این اتفاق زمانی می‌افتد که قیمت برای اولین بار ساختار روند فعلی را نقض می‌کند.
  • در روند صعودی 📈: وقتی قیمت آخرین کف بالاتر (Higher Low) را به سمت پایین می‌شکند، این اولین نشانه جدی است که قدرت خریداران در حال کاهش است.
  • در روند نزولی 📉: وقتی قیمت آخرین سقف پایین‌تر (Lower High) را به سمت بالا می‌شکند، این اولین سیگنال است که فشار فروش در حال ضعیف شدن است.

تفاوت کلیدی

BOS = ادامه روند (مثل یک ماشین که در اتوبان با سرعت به مسیر خود ادامه می‌دهد).
CHoCH = هشدار تغییر روند (مثل اولین تابلوی خروجی در اتوبان که به شما می‌گوید ممکن است مسیر به زودی عوض شود).

Order Block (OB)

اردربلاک ردپای سفارشات بزرگ نهادی (پول هوشمند) در بازار است. این مفهوم یکی از قدرتمندترین ابزارها برای یافتن نقاط ورود با احتمال موفقیت بالا است.

تعریف دقیق

  • اردربلاک صعودی (Bullish OB): آخرین کندل نزولی قبل از یک حرکت صعودی قوی که منجر به شکست ساختار (BOS) می‌شود. این ناحیه به عنوان یک زون تقاضای بالقوه عمل می‌کند.
  • اردربلاک نزولی (Bearish OB): آخرین کندل صعودی قبل از یک حرکت نزولی قوی که منجر به شکست ساختار (BOS) می‌شود. این ناحیه به عنوان یک زون عرضه بالقوه عمل می‌کند.

منطق پشت اردربلاک (چرا کار می‌کند؟)

موسسات بزرگ نمی‌توانند تمام حجم سفارش خود را یکجا وارد بازار کنند، زیرا این کار باعث لغزش شدید قیمت (Slippage) می‌شود. بنابراین، آنها سفارشات خود را در یک ناحیه کوچک انباشته می‌کنند (که به صورت آخرین کندل مخالف دیده می‌شود) و سپس با یک حرکت انفجاری، قیمت را در جهت مورد نظر خود به حرکت در می‌آورند. قیمت اغلب به این ناحیه بازمی‌گردد (فرآیندی به نام Mitigation) تا سفارشات باقی‌مانده را پر کند یا پوزیشن‌های اولیه خود را ببندد. این بازگشت، فرصت ورود را برای ما فراهم می‌کند.

شرایط یک اردربلاک معتبر

  • باید منجر به یک شکست ساختار (BOS) واضح شود.
  • حرکت پس از آن باید قوی و نامتعادل باشد و یک شکاف ارزش منصفانه (FVG) ایجاد کند.
  • باید نقدینگی (Liquidity) را قبل از شکل‌گیری خود جمع‌آوری کرده باشد (این اعتبار آن را بسیار بالا می‌برد).

FVG / Imbalance

شکاف ارزش منصفانه (Fair Value Gap) یا عدم تعادل (Imbalance)، نشان‌دهنده یک حرکت سریع و ناکارآمد در بازار است. این مفهوم به ما کمک می‌کند تا نواحی‌ای را که قیمت به احتمال زیاد به آن‌ها بازخواهد گشت، شناسایی کنیم.

چگونه FVG را شناسایی کنیم؟

یک FVG از یک الگوی سه کندلی تشکیل شده است:

  • به دنبال یک کندل میانی بزرگ و قدرتمند باشید (کندل شماره ۲).
  • به سایه (Wick) کندل قبلی (کندل شماره ۱) و سایه کندل بعدی (کندل شماره ۳) نگاه کنید.
  • اگر بین سایه بالایی کندل ۱ و سایه پایینی کندل ۳ (در یک FVG صعودی) یا بین سایه پایینی کندل ۱ و سایه بالایی کندل ۳ (در یک FVG نزولی) فاصله‌ای وجود داشته باشد، آن فاصله FVG است.

منطق پشت FVG

این شکاف نشان می‌دهد که قیمت آنقدر سریع حرکت کرده که فرصت معامله دو طرفه (خرید و فروش) در آن محدوده وجود نداشته است. به عبارت دیگر، بازار در آن ناحیه "نامتعادل" است. الگوریتم‌های بازارساز طوری طراحی شده‌اند که به این نواحی ناکارآمد بازگردند تا قیمت را "متعادل" (Rebalance) کرده و سفارشات باقی‌مانده را پر کنند.

کاربرد در معامله‌گری

FVGها مانند یک آهنربا برای قیمت عمل می‌کنند. معامله‌گران اغلب منتظر می‌مانند تا قیمت به داخل یک FVG بازگردد و سپس در جهت حرکت اولیه وارد معامله می‌شوند. یک FVG که در کنار یک اردربلاک (Order Block) قرار دارد، یک ناحیه معاملاتی (POI) بسیار قدرتمند را تشکیل می‌دهد.

Sweep / Stop-Hunt

این مفهوم یکی از مهم‌ترین سیگنال‌ها در استراتژی‌های مبتنی بر نقدینگی است و نشان‌دهنده یک فریب بزرگ در بازار است.

تعریف دقیق

Sweep یا Stop-Hunt یک حرکت سریع قیمت است که به صورت یک سایه (Wick) بلند، یک سطح نقدینگی مهم (مانند یک سقف یا کف قدیمی) را "جارو" می‌کند اما بدنه کندل در زیر آن سطح (برای Sweep سقف) یا بالای آن (برای Sweep کف) بسته می‌شود. این حرکت به طور موقت قیمت را به بالای/پایین سطح می‌برد تا سفارشات آنجا را فعال کند و سپس به سرعت برمی‌گردد.

چرا این اتفاق می‌افتد؟

بازارسازان با این کار دو هدف را دنبال می‌کنند:

  1. فعال کردن حد ضررها: حد ضرر معامله‌گرانی که در جهت مخالف پوزیشن گرفته‌اند را فعال کرده و آنها را از بازار خارج می‌کنند.
  2. تامین نقدینگی: با فعال شدن این سفارشات، نقدینگی لازم برای پر کردن سفارشات بزرگ خود در جهت مخالف را به دست می‌آورند.

کاربرد در معامله‌گری

یک Sweep یک سیگنال بازگشتی بسیار قدرتمند است. وقتی قیمت یک سقف مهم را Sweep می‌کند و سپس به زیر آن بازمی‌گردد، این یک سیگنال قوی برای فروش است. برعکس، وقتی قیمت یک کف مهم را Sweep می‌کند، یک سیگنال قوی برای خرید محسوب می‌شود. این الگو اغلب به عنوان یک تریگر ورود دقیق در تایم‌فریم‌های پایین و در نواحی کلیدی تایم‌فریم بالا استفاده می‌شود.

نواحی Premium و Discount

این مفهوم یک اصل اساسی در تجارت است: "ارزان بخر، گران بفروش". در پرایس اکشن، ما از این منطق برای یافتن بهترین نواحی برای ورود به معاملات اصلاحی (Pullback) استفاده می‌کنیم.

چگونه این نواحی را مشخص کنیم؟

با استفاده از ابزار فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci Retracement) روی آخرین موج حرکتی (از کف تا سقف در روند صعودی، و از سقف تا کف در روند نزولی)، محدوده را به سه بخش تقسیم می‌کنیم:

  • ناحیه Discount (تخفیف) 🟢: هر قیمتی که زیر سطح ۵۰٪ فیبوناچی باشد. این ناحیه برای خرید جذاب است زیرا قیمت نسبت به حرکت اخیر "ارزان" محسوب می‌شود.
  • ناحیه Premium (گران) 🔴: هر قیمتی که بالای سطح ۵۰٪ فیبوناچی باشد. این ناحیه برای فروش جذاب است زیرا قیمت "گران" است.
  • سطح تعادل (Equilibrium - EQ) ⚖️: سطح دقیق ۵۰٪ که قیمت در آن نه ارزان است و نه گران.

کاربرد در معامله‌گری

در یک روند صعودی، ما منتظر می‌مانیم تا قیمت به ناحیه Discount اصلاح کند و سپس در آنجا به دنبال سیگنال‌های خرید (مانند یک اردربلاک یا FVG) می‌گردیم. در یک روند نزولی، منتظر بازگشت قیمت به ناحیه Premium می‌مانیم تا به دنبال فرصت‌های فروش باشیم. این کار از ورود به معاملات در انتهای یک حرکت و در قیمت‌های نامناسب جلوگیری می‌کند.

نقطه ورود بهینه (Optimal Trade Entry - OTE): بسیاری از معامله‌گران ناحیه بین ۶۱.۸٪ تا ۷۸.۶٪ فیبوناچی را به عنوان "نقطه ورود بهینه" در نظر می‌گیرند، زیرا این محدوده تعادل خوبی بین قیمت مناسب و عمق اصلاح ارائه می‌دهد.

چک‌لیست ۵ مرحله‌ای معامله

۱

تعیین ساختار: ترند و BOS/CHoCH در تایم‌فریم بالادست کجاست؟

۲

علامت‌گذاری نواحی کلیدی: استخر نقدینگی، Order Block و FVG معتبر را مشخص کنید.

۳

طراحی سناریو: بر اساس روند، هدف بعدی قیمت (نقدینگی) کجاست؟

۴

یافتن تریگر ورود: در تایم پایین منتظر Sweep یا CHoCH در ناحیه کلیدی باشید.

۵

مدیریت معامله: حد ضرر را پشت ساختار معتبر قرار دهید و با رسیدن به اهداف، سود را پله‌ای خارج کنید.

روانشناسی و مدیریت ریسک

قوانین اجرای معامله

  • حد ضرر ساختاری: همیشه حد ضرر خود را پشت یک ساختار معتبر (مانند یک سوئینگ یا Order Block) قرار دهید، نه یک عدد دلخواه.
  • مدیریت پله‌ای سود: با رسیدن قیمت به اهداف نقدینگی یا ساختارهای مخالف، بخشی از سود خود را ذخیره کنید.
  • ریسک-فری کردن (BE): پس از اینکه قیمت به اندازه کافی در جهت شما حرکت کرد (مثلاً یک R:R)، حد ضرر را به نقطه ورود منتقل کنید.
  • نوسان‌سنجی (ATR): از اندیکاتور ATR برای تعیین حد ضرر و حد سود واقع‌بینانه بر اساس نوسانات فعلی بازار استفاده کنید.

نکات روانشناسی

  • صبور باشید: منتظر بمانید تا قیمت به ناحیه مورد نظر شما برسد. از ترس جا ماندن (FOMO) پرهیز کنید.
  • منظم باشید: به پلن معاملاتی و چک‌لیست خود پایبند بمانید، حتی اگر وسوسه شوید.
  • ژورنال‌نویسی کنید: تمام معاملات خود (چه سودده و چه زیان‌ده) را با دلیل ورود و خروج ثبت کنید تا از اشتباهات خود بیاموزید.
  • ریسک ثابت: در هر معامله تنها درصد کوچکی از سرمایه خود (مثلاً ۱٪) را ریسک کنید تا با چند ضرر متوالی از بازار خارج نشوید.

چرخه بازار وایکوف

توزیع (Distribution)

در اوج یک روند صعودی، پول هوشمند (Composite Man) به تدریج شروع به فروش دارایی‌های خود به عموم معامله‌گران می‌کند. این مرحله با افزایش نوسانات و ایجاد یک محدوده رنج (Trading Range) مشخص می‌شود. هدف اصلی در این فاز، فروش حداکثر تعداد سهم در بالاترین قیمت ممکن بدون ایجاد ریزش ناگهانی است. رویدادهای کلیدی در این فاز شامل موارد زیر است:

  • BC (Buying Climax): اوج هیجان خرید توسط عموم.
  • AR (Automatic Reaction): اولین واکنش فروش قابل توجه.
  • UTAD (Upthrust After Distribution): یک حرکت نهایی به بالای محدوده برای شکار نقدینگی (Stop Loss خریداران) و فریب معامله‌گران.
  • SOW (Sign of Weakness): نشانه‌های ضعف و شکست حمایت‌های داخلی که نشان می‌دهد عرضه بر تقاضا غلبه کرده است.

پس از تکمیل این فاز، بازار برای مرحله بعدی یعنی کاهش قیمت (Markdown) آماده می‌شود.

کاهش قیمت (Markdown)

پس از اینکه پول هوشمند فروش خود را در فاز توزیع تکمیل کرد، روند نزولی آغاز می‌شود. در این مرحله، عرضه به طور کامل بر تقاضا غلبه کرده و قیمت به راحتی با ساختن سقف‌ها و کف‌های پایین‌تر (Lower Highs and Lower Lows) کاهش می‌یابد. پولبک‌ها در این فاز ضعیف هستند و به عنوان فرصت‌های فروش مجدد (LPSY - Last Point of Supply) عمل می‌کنند.

انباشت (Accumulation)

در انتهای یک روند نزولی طولانی، پول هوشمند به تدریج و در سکوت شروع به خرید پله‌ای و جمع‌آوری دارایی از فروشندگان وحشت‌زده می‌کند. این فاز معمولاً با کاهش نوسانات و ورود بازار به یک محدوده رنج خسته‌کننده مشخص می‌شود. هدف اصلی در این فاز، خرید حداکثر تعداد سهم در پایین‌ترین قیمت ممکن بدون ایجاد افزایش قیمت ناگهانی است. رویدادهای کلیدی در این فاز شامل:

  • SC (Selling Climax): اوج هیجان فروش و تسلیم شدن عموم معامله‌گران.
  • AR (Automatic Rally): اولین واکنش خرید قابل توجه که سقف محدوده رنج را مشخص می‌کند.
  • Spring / Shakeout: یک حرکت نهایی به زیر محدوده برای شکار نقدینگی فروشندگان و تست آخرین عرضه‌های باقی‌مانده.
  • SOS (Sign of Strength): نشانه‌های قدرت و شکست مقاومت‌های داخلی که نشان می‌دهد تقاضا بر عرضه غلبه کرده است.

پس از تکمیل این فاز، بازار برای مرحله بعدی یعنی افزایش قیمت (Markup) آماده می‌شود.

افزایش قیمت (Markup)

پس از اینکه پول هوشمند دارایی مورد نظر را در فاز انباشت جمع‌آوری کرد و عرضه شناور به حداقل رسید، فاز افزایش قیمت آغاز می‌شود. در این مرحله، تقاضا به طور کامل بر عرضه غلبه کرده و قیمت به راحتی با ساختن سقف‌ها و کف‌های بالاتر (Higher Highs and Higher Lows) از محدوده رنج خارج شده و یک روند صعودی واضح را شکل می‌دهد. پولبک‌ها در این فاز معمولاً کم‌عمق هستند و به عنوان نقاط حمایت نهایی (LPS - Last Point of Support) و فرصت‌های ورود مجدد برای معامله‌گران هوشمند عمل می‌کنند.

ریشه‌ها و منابع کلیدی

{{ message_need_to_login }}
{{language.message_not_empty}}
{{count_of_comments}} 
{{massage_and_class_chat.message}}
{{massage_and_class_tariff.message}}